سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مؤمن نسبت به لغزش برادرش، مهربان و آسانگیر است و [حقّ ] دوستی دیرین را رعایت می کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----57223---
بازدید امروز: ----8-----
بازدید دیروز: ----0-----
جستجو:
دعوت - پرنیان
 
 
  • درباره من
    دعوت - پرنیان
    مرمر
    مهربان و دلسوز ، سرم به کار خودمه تا وقتی پا رو دمم نذارن کاری به کار کسی ندارم
  • لوگوی وبلاگ
    دعوت - پرنیان

  • پیوندهای روزانه
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • وضعیت من در یاهو
  • دعوت
    نویسنده: مرمر دوشنبه 85/12/28 ساعت 1:0 عصر

    زنی هنگام بیرون آمدن از خانه ، سه پیر مرد با ریشهای بلند سفید را دید که جلوی در نشسته اند . زن گفت : هر چی فکر می کنم شما رو نمی شناسم اما باید گرسنه باشین لطفا  بیاین تو و چیزی بخورین .

    آنها پرسیدند : آیا مرد تو خانه است ؟

    زن گفت : نه

    آنها گفتند : پس ما نمی توانیم بیائیم تو

    غروب وقتی مرد به خانه آمد زنش برای او تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده است .

    مرد گفت : برو به آنها بگو من در خانه هستم و دعوتشون کن بیان تو .

    زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد ، آنها گفتند ما نمی توانیم با همدیگر وارد خانه شویم . زن که می خواست علت را بداند پرسید : چرا ؟

    یکی از پیرمردها در حالی که به دوست دیگرش اشاره می کرد گفت : اسمش ثروته و سپس به پیرمرد دیگر رو کرد و گفت : این یکی موفقیته و اسم من هم عشق است ، برو و به شوهرت بگو که فقط یکی از ما را برای حضور در منزل انتخاب کند .

    زن رفت و آنچه اتفاق افتاده بود را برای شوهرش تعریف کرد ، شوهر خوشحال شد و گفت چه خوب این یک موقعیت عالی است بگذار ثروت را دعوت کنیم بگذار او بیاید و خانه را لبریز کند .

    زن که با انتخاب شوهرش مخالف بود گفت : عزیزم چرا موفقیت رو به خونه دعوت نکنیم ؟

    عروس خانواده که از آن سوی خانه به حرفهای آنها گوش می داد به میان بحث پرید و پیشنهاد داد بهتر نیست عشق رو دعوت کنید تا خانه ما رو از وجود خودش پر کنه ؟

    شوهر به همسرش گفت : بذار به حرف عروسمون گوش کنیم برو بیرون و بگو عشق مهمونمون بشه . 

    زن بیرون رفت و به پیرمردها گفت : آن که نامش عشق است بیاد و مهمان ما بشه .

    در حالی که عشق قدم زنان به سوی خانه می رفت دو پیرمرد دیگر هم دنبال او راه افتادند زن با تعجب به ثروت و موفقیت گفت : من فقط عشق رو دعوت کردم شما چرا می آئید ؟

    این بار پیرمردها با هم پاسخ دادند : اگر شما ثروت یا موفقیت رو دعوت کرده بودین دو تای دیگه بیرون می موندن اما شما عشق رو دعوت کردین هر کجا که عشق برود ثروت و مفقیت هم هست .


        نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خداحافظی
    [عناوین آرشیوشده]